داستان کوتاه و جالب
چهار نفر بودند. اسمشان اين ها بود: همه کس، يک کسي،هرکسي، هيچ کس. کار مهمي در پيش داشتند و همه مطمئن بودند که يک کسي اين کار را بهانجام مي رساند. هرکسي مي توانست اين کار را بکند، اما هيچ کس اين کار را نکرد. يککسي عصباني شد، چرا که اين کار، کار همه کس بود، اما هيچ کس متوجه نبود که همه کساين کار را نخواهد کرد. سرانجام داستان اين طوري تمام شد که هرکسي يک کسي را سرزنشکرد که چرا هيچ کس کاري را نکرد که همه کس مي توانست انجام بدهد!!
ارسال شده توسط
BeNi
۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه
۲۳:۲۹
0 نظرات :: داستان کوتاه و جالب
پست کردن نظر
==> *** لطفا نام خود را در قسمت (نظر به عنوان : ) نام و آدرس اینترنتی وارد نمایید . *** <==