کاشکي مرداب مي فهميد و من نيلوفرت بودم
کاشکي مثل غزل ها هر نفس دور و برت بودم
پر زدن در اين هوا را با دلم تمرين ، مي کردي
کاشکي از جنس اکسيژن هوايي در سرت بودم
هر دقيقه هر نفس هر روز و هر شب دوره ات کردم
کاشکي آغاز من بودي و عشق آخرت بودم
کاشکي نام مرا هي پشت هم تکرار مي کردي
لااقل در يک غزل مي شد که جاي همسرت بودم
کاشکي درد دلم را آدم تقدير مي فهميد
خوب مي فهميد حواي تو! سيب ديگرت بودم
کاش مي شد تا هميشه پيش چشمان تو مي ماندم
تو غزل مي خواندي و تا ميسرودي از برت بودم
0 نظرات :: ای کاش . . .
ارسال یک نظر
==> *** لطفا نام خود را در قسمت (نظر به عنوان : ) نام و آدرس اینترنتی وارد نمایید . *** <==