اعترافات ابلیس (با تشکر از pink برای ارسال این مطلب)
کسی که وسوسه را آفرید من بودم
پدید آمد و شد ناپدید من بودم
کسی که موقع تولید آدم و حوا
نشست و ناخن خود را جوید من بودم
کسی که در شب تاریک و بیم موج پرید
به پشت نوح و به ساحل رسید , من بودم
کسی که تا سگ اصحاب کهف خوابش برد
پرید و زیر لحافش خزید , من بودم
در آن نمایش نارنج و یوسف و چاقو
کسی که دست خودش را کشید , من بودم !
کسی که رفت به صحرا و اشتباه گرفت
یزید را عوض بایزید , من بودم
کسی که آخر دعوای رستم و سهراب
بسوی مادر او می دوید , من بودم
کسی که از سگ ملا عمر چنان ترسید
که از بلندی جولان پرید , من بودم
کسی که در همه عمر اتل متل می کرد
و مثل توپ فقط می قلید , من بودم
کسی که گاو حسن را فروخت اینجا نیست
کسی که گاو حسن را خرید , من بودم
کسی که عاقبت از دست دوستدارانش
دقید و مرد و به گور آرمید , من بودم
کسی که گرچه نبارید نور بر قبرش
ولی به قبر کسی هم نرید , من بودم
کسی که در دل شب توی دخمه ای تاریک
ندای باطن خود را شنید , من بودم
کسی که بر سر نفسش چنان لگد کوبید
که تا زمان اجل می شلید , من بودم
کسی که یک شبه در حبس ، ماه شد آنقدر
که سایه اش هم از او می رمید من بودم
کسی که آنقدر آب خنک به او دادند
که تا دو هفته از او می چکید , من بودم
کسی که یک شبه البته چیزهایی دید
که بعد از آن نه شنید و نه دید , من بودم
خلاصه آنکه به گردن گرفت جرمش را
و توبه کرد به سبکی جدید , من بودم
چنانچه بین شما هم اگر کسی پرسید
نگید اسم کسی را بگید , من بودم !!!
0 نظرات :: اعترافات ابلیس
ارسال یک نظر
==> *** لطفا نام خود را در قسمت (نظر به عنوان : ) نام و آدرس اینترنتی وارد نمایید . *** <==