دیدم کسی در می زند
در را گشودم روی او
دیدم غم است در می زند
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا
غم با همه بیگانگی
هر شب به من سر می زند
**
زندگی سه چیر بیش نیست
به اجبار به دنیا اومدن
با غم زیستن
با آرزو مردن
**
گر بگریم گویند که عاشق است
گر بخندم گویند که دیوانه است
پس می گریم و می خندم
که بگویند یک عاشق دیوانه است
**
زندگی آب راهی است به نام وفا
میریزد به جویی به نام صفا
میرود به رودی به نام عشق
میرسد به دریایی به نام وداع
**
گفتم دوستت دارم نگاهی به من کرد و گفت:
چند تا؟
دستام رو بالا آوردم و تمام انگشتهای دستمو نشونش دادم
اما اون به کف دستام نگاه می کرد که خالی بود
0 نظرات :: عشق جوااااددددی
ارسال یک نظر
==> *** لطفا نام خود را در قسمت (نظر به عنوان : ) نام و آدرس اینترنتی وارد نمایید . *** <==