از غضنفر می پرسن برای بستن یک لامپ به چند نفر احتیاج داری؟ می گه 3 نفر. می گن چرا 3 نفر؟ میگه: یه نفر میره بالای نردبون لامپ رو بگیره، دو نفر هم از پایین، نردبون رو بچرخونن!
غضنفر زنشو بدجوری می زده، ازش می پرسن چی کار کرده که می زنیش؟ می گه اگه می دونستم که می کشتمش!
غضنفر با کلید گوشش رو تمیز می کنه، گردنش قفل می شه!
به غضنفر می گن: فهمیدی زلزله اومد؟ می گه: نه! من روم اون ور بود!
غضنفر تو جاده داشته رانندگی میکرده، یهو میبینه یه کامیون داره از روبروش میاد، میزنه رو ترمز میبینه ترمزش نمیگیره. رفیقشو صدا میکنه میگه: اصغر اصغر پاشو تصادفو ببین.
قزوينيه كنار زمين خوابيده بود بهش ميگه پاشو برو تو زمين بازي شروع شده ميگه من برانكاردم
می دونی به فرماندار قزوین چی میگن؟ «
ارباب حلقه ها !!
یه روز قزوینیه میاد تهران عروسی بر میگرده شهرشون بهش میگن عروسی چطور بود میگه «
عجب عروسی بود پسرها با مردها قاطی بودن
به غضنفر میگن نظرت راجع به مار چیه ؟
میگه : حیوون خوبیه ! حیف که همش دمه !!!
به يارو ميگن با شمشير جمله بساز ، ميگه پسرم فدات شم شير بخور
0 نظرات :: J0Ke
ارسال یک نظر
==> *** لطفا نام خود را در قسمت (نظر به عنوان : ) نام و آدرس اینترنتی وارد نمایید . *** <==