BeNiFuN

آخرین مطالب ارسال شده

نگاهی دیگر به زندگی
آهنگ پرسپولیس خسته از زنده یاذ فرزین (درخواستی)
کیکهای عروسی میلیون دلاری شیخ های عرب
با اين ساختمان به درون بدن يك انسان سالم سفر كنيد
مکالمات تلفنی واقعی ضبط شده در مراکز خدمات مشاوره مایکروسافت (بسیار جالب و خنده دار)
عکس های فوق العاده !
طرح های مبتکرانه برای وسایل منزل
مشهورترین و سرشناس ترین ایرانیان در دنیا
دانلود فیلم های قدیمی ایرانی- قبل از انقلاب
فول آلبوم افسانه (درخواستی)

داستان کوتاه و جالب

دو راهب در خيابان گل آلودي در شهر قدم مي زدند که به دختري با جامه ي ابريشمين بر خوردند او به خاطر گل و لاي

میترسيد از خيابان بگذرد اولي گفت: بيا دختر و او را بغل کرد و از خيابان گذراند. دو راهب تا شب سخن نگفتند سرانجام در

دير دومي نتوانست بي تفاوت بماند و گفت: راهبان نمي بايست به دختران نزديک شوند خاصه به دختران زيبايي چون او

چرا چنين کردي؟ اولي گفت: دوست عزيز من آن دختر را همانجا در شهر رها کردم اين تويي که او را با خود تا اينجا

آوردي !!!


0 نظرات :: داستان کوتاه و جالب

ارسال یک نظر

==> *** لطفا نام خود را در قسمت (نظر به عنوان : ) نام و آدرس اینترنتی وارد نمایید . *** <==

سیستم ارسال نامه به مدیر و درخواست آهنگ و فول آلبوم

نام :
ایمیل :
متن پیام :

فرم عضویت

فرم عضویت
نام شما :
نام کاربری :
ایمیل :
کلمه عبور :
تکرار کلمه عبور :
Powered By :JustPersian